داستان های تخیلی

۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

به زودی قست های دیگر مارس منتشر میشود.

داستان های دیگری همچون:افسانه دیانا،آزاده،

تاج و تخت یخ زده و ...هم منتشر میشود.

تمامی داستان ها را قبلا نوشته ام و در حال تایپ میباشد.

  • مهدی نجیبی کورنده
  • ۰
  • ۰

مارس ۱-بخش دوم

بسم الله

ادامه مارس ۱بخش دوم

۱۳۹۴/۱۲/۵

*اسم کشور جدید را مارس گذاشتند و اسم پایتخت را مارسیس.(کشور:مارس---پایتخت:مارسیس---۲شهر مهم مارسه و مارسین)

از آن پس با هم به متحد کردن سرزمین ها مشغول شدند بهرام شاه و مارس هم ولی عهدش شد(زیرا یکدیگر را دوست داشتند)مارس تصمیم گرفت تا به شیطو برود و شیطو را خراج گذار خودش اعلام کند شاه شیطو و تمام مردم شیطو درباره قدرت زیاد مارس شنیده و از او می ترسیدند شاه شیطو تنها دخترش را به مارس پیشنهاد کرد مارس با ...

  • مهدی نجیبی کورنده
  • ۰
  • ۰

آگاه سازی

خوانندگان عزیز، اسامی،موضوع و مطالب داستان ها همه بدون منظور بوده و فلبداهه به ذهن اینجانب آمده.

درضمن به زودی داستان های جدیدی روی سایت قرار میگیرد.

لطفا با نظرات خود ما را همراهی بفرماید.

  • مهدی نجیبی کورنده
  • ۰
  • ۰

مارس ۱

بسم الله لرحمن لرحیم

مارس ۱

مقدمه:این داستانی تخیلی برای سر گرم کردن خودم است.به تجربه از خودم دیدم که بارها بخاطر پایین آمدن جذابیت داستان،آنرا خوب ننوشته و یا بخاطر هیجانِ قسمتی،آنرا با عجله به پیش برده ام.

نویسنده:مهدی نجیبی کورنده

ایده:مهدی نجیبی کورنده

۱۳۹۴/۱۱/۲۶     ۱۴:۰۰

دو پسربچه،دو دوست با هم به بازی در دَشت مشغول بودند،آندو بازی کنان از مزارع می گذشتند.تا به قبیله خود وارد شدند؛بخاطر شیطنت هایشان مردم برسر آنها فریاد می کشیدند.ناگهان مردی یکی از آنها را گرفت و گفت:مارس،بازم که قبیله رو به هم ریختی.

پسر دوم جلو آمد و گفت:رئیس،ما در این سِن کاری جز بازی نداریم.

رئیس:(مارس را به زمین گذاشت)شما دو تا بچه اید اما عقل بزرگارو دارید،پس تصمیم دارم بهتون کاری بدم.فکر کنم این طوری قبیله آروم تر باشه.

مارس ثُقولدومه ای به بهرام زد که چرا زیاده گویی کرده.

رئیس آن دو را به کار تیمار اسب واصطبل داری گماشت.آنها مشغول جمع کردن فضولات و شستوشوی اسب ها شدند.

مارس:(که خسته شده بود)اَه،از این کار خوشم نمی یاد.

بهرام:رئیس گفته باید تا غروب اینجا آینه بشه پس به کارت برس.

مارس:این تقصیر توئه حالا دستورم می دی.

  • مهدی نجیبی کورنده